بازی مرکب، سریال کره ای تازهای است که این روزها قارههای زمین را از طریق شبکه نتفلیکس زیرپا میگذارد و روز به روز بر شهرت و محبوبیت آن افزوده میشود. این اثر از طرف مردم و منتقدین با اقبال مواجه شدهاست. در ابتدا خودم نسبت به علت واقعی محبوبیت سریال دچار تردید بودم و رغبتی به دیدن نداشتم.
بدون اینکه نقدهای روزنامهها و مجلات خارجی را بخوانم، در تعطیلات آخر هفته موقعیتی برای دیدن اجباری مجموعه همراه دوستان مشتاق فراهم شد و همه قسمتهای آن را در یک روز کاری تماشا کردم. سپس اندک مجالی برای تحلیل، بررسی و هضم اثر کافی بود تا نظرم تغییر کند و این اثر را در مقایسه با سریالهای آب دوغ خیاری خارجی، شایسته ستایش کافی از سوی منتقدان بیابم.
یکی از نقاط قوت فیلمنامه و نویسندگان این مجموعه سریال به نظر من در شخصیتپردازیهای روانشناسانه کاراکترها نهفته است. در یادداشت حاضر، من به همین موضوع جذاب میپردازم و دل و رودهی روح و روان چند کاراکتر شاخص سریال را با هم مورد تحلیل و تفسیر قرار میدهیم.
اصول من برای موشکافی شخصیتهای بازی مرکب، بر اساس مدل های مرسوم MBTI یا پنجعاملی نیست و بر اساس نظریهی مدلهای دلبستگی(Attachment theory)، منتسب به دانشمند نامدار حوزه روانشناسی، آقای پروفسور جان بالبی است.
فقط اگر دوست دارید تا از این یادداشت درک بالاتر و عمیقتری بدست بیاورید، به شما خواننده عزیز وبسایت توصیه میکنم،حتما حدود بیست دقیقه وقت بگذارید و مقاله کوتاه دو قسمتی من در همین وبسایت، درباره نظام انواع چهارگانه مدلهای دلبستگی جان بالبی را مطالعه و مرور سریع بفرمایید. برای مطالعه سریع لینک دو قسمت مقالات کوتاه من، روی اینجا و اینجا کلیک کنید.
شماره ۴۵۶ یا آقای سئون گی هونگ:
شخصیت ۴۵۶، راننده تاکسی باهوش، که مدتی است از همسرش جدا شده و به شدت به قمار، اعتیاد پیدا کرده و برای تامین هزینههای فرزند خود احساس ناتوانی دارد.
این شخصیت فیلمنامه را من در زمرهی افراد ایمن قرار میدهم. این گونه افراد در اطراف ما بسیار انگشتشمار هستند. آنها افرادی هستند که در محور نظریه دلبستگی شخصیتی جان بالبی، در محور افقی، خود را به قدر کافی ارزشمند میدانند و از طرفی همه اطرافیان خود را نیز ارزشمند در نظر میگیرند. البته این حالت سخت و کمیاب در ورانشناسی، به گونهای است که فرد سالم و ایمن، درعین احترام به دیگران، هرگز به کسی اجازه سواستفاده از محبت یا اعتماد خود را نمیدهند.
همانطوری که ۴۵۶ در جایی به راحتی بدون اینکه عصبانی شود و یا تسلیم شود، خیلی هوشمندانه جواب تهدید گنده لات را میدهد و بدون درگیری، او را نسبت به خطر همگروهی های لات خودش متذکر میشود و از طرفی هم در فکر دفاع از جان خود و همگروهیهای خود نیز هست.
و اوج این ایمن بودن را در جایی میبینیم که در مرحله آخر دوست و هم محلهای خود را ارزشمند می داند و از کشتن او صرفنظر میکند و در آخر سریال نیز از پول بدست آمده استفاده نمیکند و به خانواده دوست خود کمک مالی میکند.
دوشخصیت با مدل دلبستگی Dissmissive یا اجتنابی
شخصیت ۲۱۸ یا همان آقایی که جز سه فینالیست نهایی میشوند و تحصیلکرده دکترای حقوق است. رفتار این آدم در ابتدا شباهت زیادی به افراد ایمن دارد اما در پایان و با کلاهگذاشتن روی سر شخصیت علی( مهاجر پاکستانی) در بازی تیلهها، به شخصیت و مدل دلبستگی اجتنابی او پیمیبریم.
شخصیت دیگر اجتنابی شخصیت شماره ۱۰۱ است. همان آقایی که گندهلات و خلافکار است و برای بدهیهای خود در شرط بندی وارد مسابقه شده است. اوج شخصیت اجتنابی او را در “بازی رد شدن از روی پلههای شیشهای” میبینیم.
جایی که توقف میکند و از دیگران انتظار دارد که جلو بروند تا او مصون بماند.
شخصیت ۱۰۱، دقیقا در تعریف روانشناسی اجتنابی میگنجد.
به کسی که خود را ارزشمند می داند اما دیگران را ارزشمند تصور نمیکند، مدل اجتنابی میگوییم.
این انسانها به شدت استقلالطلب هستند و روابط بستهتر و اغلب حالت دفاعی دارند. در روابط عاطفی خود نیز از وابستگی دوری میکنند.
ما تمام عناصر مدل دلبستگی اجتنابی را در رفتار و منش و زندگی شماره ۱۰۱ میبینیم.
تفاوت شخصیت ۱۰۱ با شماره ۲۱۸ در این است که همسان شماره ۲۱۸، این حالت اجتنابی خود را پنهان نمیکند و اصطلاحا آدم پنهانکاری نیست. او خیلی علنی شخصیتاش را ابراز میکند.
از طرفی در آقای شماره ۲۱۸ نیز چنین مدل فکری وجود دارد، اما چون دارای تحصیلات و سواد دانشگاهی است، گویی خواسته یا ناخواسته میداند چنین امری از نظر روانشناسی ناسالم است، اما به اقتضای تحصیلات و آگاهی خود آن را تا جایی که میتواند در رفتار خود، مخفی و پنهان میکند.
نکتهی جالب دیگر، گنجاندن این دو شخصیت، با یک مدل روانشناسی ناسالم و مشابه است. ذکر این موضوع به مخاطب یادآور این است که سلامت روان و ذهن، هیچگاه الزاما به کسب تحصیلات و مدارک آموزشی بالای آکادمیک وابسته نیست.
نمونه شخصیت preoccupied style
شماره ۱۹۹ یا عبدولعلی مهاجر پاکستانی در بازی مرکب، نمونه ای روشن برای دسته سوم در نظام شخصیتشناسی جان بالبی است.
اگر مقالات مدل های دلبستگی جان بالبی را دوباره مرور کنید به یاد داریم که این مدل به معنای کسی است که در محور احساس ارزشمند پنداری خود، بسیار امتیاز کمی دارد، اما در ارزشمند دانستن دیگران امتیاز بالایی بدست میآورد.
مثال و شخصیت به خوبی پردازش شده و مهاجری از خاورمیانه بهترین مثال هم هست و هم نیست!
یک مثال متناقض و اندکی دارای پیچیدگی است.
میدانیم اکثرا مهاجران، در دو حالت اجتنابی و پرآکیوپاید استایل، مهاجر میشوند.
افراد مهاجر در جامعه اجدادی و مبدا خود، وقتی خود را ارزشمند میدانند و جامعه خود( یعنی دیگران) را به اندازه کافی دارای ارزش تصور نمیکنند مهاجرت را آغاز میکنند.
پس از مهاجرت و در جامعه مقصد دو دسته میشوند: دسته اول کسانی که حالا اطرافیان خود را نیز به اندازه خود ارزشمند میدانند و به حالت ایمن میرسند و مهاجرانی که در جامعه جدید خود را کم ارزشتر از افراد جدید میپندارند و عبدول علی در این سریال نمونه دوم قلمداد میشود.
مدل شخصیت اجتنابی- انتقامی
خانم شماره ۲۱۲ مثال من برای این مدل در سریال بازی مرکب است.
خانم ۲۱۲ که علت حضورش در بازی برای مخاطب فاش نمیشود ما تنها میدانیم که زنی دارای پنج بار سوسابقه کیفری برای کلاهبرداری است.
آدمهایی در این مدل، خود را بیارزش و دیگران را نیز بیارزش میدانند. از خصوصیات بارز رفتاری این مدل میل به پرخاشگری و انتقام در رفتار آنهاست که در اواخر سریال شاهد چنین رفتاری از خانم ۲۱۲ هستیم.
ما با یادگیری نظام دلبستگی جانبالبی در مرحله اول،گامهای مثبتی در شناخت و سالمسازی روان خودمان برمیداریم و هم با یادگیری این نظریه، نه تنها شخصیتهای ادبیاتی و سینمایی بلکه تمام انسانهای اطرافمان را بهتر میشناسیم.
دانستن نظریهی نظام انواع دلبستگی، به ما توانایی تعامل زیرکانهتر، بهوسیله پیشبینی رفتار افراد را میدهد.
امیدوارم این یادداشت برای شما سودمند بوده باشد و اگر دوست دارید، نظر و برداشت خودتان درباره سریال بازی مرکب را در قسمت نظرات ثبت کنید.
ثبت ديدگاه