وقتی کسی باعث رنجش و آزار شما می‌‌شود چه می‌کنید؟

همه ما در زندگی روزمره و روابط خودمان،با افرادی که به ما بی‌احترامی می‌کنند؛ روبرو می‌شویم.

این آدمی که به ما بی‌احترامی می‌کند؛ ممکن است نزدیک‌ترین افراد مانند پدر و مادر ما باشند؛ که به حریم خصوصی ما بدون اجازه ورود می‌کنند و احساس سرخوردگی را به ما القا می‌کنند؛ یا همکاری باشد که سر کار برخورد و همکاری مناسبی با ما ندارد؛ یا همسایه‌ای باشد که سر جای پارک شخصی خودرو در منزل به حقوق ما احترام نمی‌گذارد و هزاران مثال دیگر.

برای همه ما روشن است که آزار و بی‌احترامی، غریبه و آشنا نمی‌شناسد. هرکسی، همسر، دوست، فامیل یا غریبه، ممکن است؛ باعث رنجش خاطر ما شود؛ حتی با گفتن یک کلمه یا هر حرکت دیگر.

من خودم با بسیاری از دوستانم قهر کرده‌ام.

در کودکی می‌گفتیم: قهر قهر تا روز قیامت! و آن آدم پررو نیز می‌گفت سر پل صراط منتظرتم!! 

در مسیر رشد و توسعه فردی ما تغییر می‌کنیم. اگر مسیر ما تغییر می‌کند؛ پس روابط ما نیز بدون شک باید دستخوش تغییرات زلزله‌وار شود.

مثلا من چند سالی در دوران دانشجوی، سیگاری شده بودم. پس از فارغ التحصیلی تصمیم گرفتم؛ ترک کنم و این کار را نیز با موفقیت انجام دادم. اما ببینید زمانی که ترک کردم؛ دیگر نمی‌توانستم با دوستان سیگاری خود نیز روابط و بیرون‌رفتن‌هایم را ادامه دهم.

من تصمیم گرفته‌بودم از دود فاصله بگیرم. پس نشست و برخاست با سیگاری‌ها به ضرر من بود. پس الزاما باید دور افراد سیگاری زندگی خودم یک خط قرمز می‌کشیدم.

در دوره‌ای از زندگی برای رشد فردی، تصمیم گرفتم وزن کم کنم و این کار را نیز با موفقیت انجام دادم. اما در این مسیر تعداد دیگری آدم را از لیست اطرافیانم خط زدم. همان‌ها که عصر‌های سه شنبه یا پنجشنبه در رستوران‌های مختلف، با هم فست‌فود می‌خوردیم.

خوب پس نتیجه می‌گیریم با هر تغییر مثبتی یا ترک عادتی، مجبوریم علاوه بر تغییر خود، با تعدادی از افراد خداحافظی کنیم.

خوب آیا این تعبیر درست است؟ که فلانی برای رشد فردی خود با همه قهر کرده است؟

مثلا با پدر و مادر خود قهر کرده است؟ نگاه جامعه نسبت به چنین فردی ـ که رفتار خود را قهر بنامد و بگوید: بله مثلا مادر من به من، بی‌احترامی کرده و من با او قهر کرده‌ام.ـ چیست؟

مسلما اگر نسبت به این رفتار خود، ناخودآگاه عمل کنیم. دچار سرزنش اجتماعی می‌شویم.

قهر بد است و ما نباید با هیچکس قهر کنیم. کلا این کلمه بار منفی دارد.

اما آخر سر چه کار کنیم؟

ما باید قهر کردن و ریشه‌های روانشناختی آن را درک کنیم. اما در پایان خواهم گفت که قهر مثبت هم داریم و این رفتار لازمه رشد و سعادت ماست.

اما به شرطی که آن را در وجود خود، کاملا شناخته و بوسیله آن دستخوش احساسات منفی نشویم. علاوه برآن باید رفتار قهر مثبت،که مرزبندی نام می‌نهیم، احساسات منفی را از ما نسبت به فرد مقهور دور کرده و اتفاقا احساسات مثبتی را در ما بر انگیزد.

 اندکی درباره ریشه‌های روانشناختی قهر کردن

بسیاری از ما از دوران کودکی آموخته‌ایم؛ برای رسیدن به اهدافمان قهر کنیم. مثلا کودک از والدین یا مراقبین خواسته‌ است تا او را به شهر‌بازی یا پارک ببرد؛ اما درخواست او رد شده است. از همان شب، کودک تصمیم می‌گیرد؛ در گوشه اتاق خود خلوت کند. با والدین سر سفره برای صرف غذا حاضر نمی‌شود؛ مادر بی‌تاب شده و دلیل کارش را می‌پرسد و در بعضی موارد؛ بدون گفتگو با کودک، بلافاصله تسلیم خواسته کودک می‌شود و همان شب او را به پارک یا شهربازی می‌برد. 

این نوع رفتار والدین در کودک درون بزرگسالی کودک نهادینه می‌شود. این کودک در بزرگسالی نیز به صورت ناخودآگاه، الگوی طرد کردن فردی که آزارش می‌دهد؛ را بارها در روابط بالغانه خود، تکرار می‌کند.

این کودک بدین سبب که چندین بار، از رفتار قهر، پاداش گرفته و نسبت به این الگوی قهر شرطی شده است؛ دیگر در بزرگسالی و تا آخر عمر، همین سبک رفتاری را در روابط دوستی، کاری، عاطفی و خانوادگی خود، در پیش می‌گیرد. 

تفاوت قهر و مرزبندی چیست؟

بدون تکلف، می‌توان بیان کرد که تفاوت ساده‌ای میان قهر و مرزبندی وجود دارد. این تمایز آشکار را می‌توان   به نوع احساسات درونی ما نسبت به فرد آزاردهنده نسبت داد.

قهر رفتاری ناخودآگاهانه، احتمالا اندکی تکانشی و از دل کودک‌درون‌ ما زائیده می‌شود؛ اما مرزبندی یک رفتار از قبل فکر‌شده‌تر است که از عقلانیت ما سرچشمه می‌گیرد.

تفاوت احساسات ما در قهر و مرزبندی

قاطعانه می‌توان گفت:

تمام احساسات منفی مانند خشم، نفرت و میل به انتقام در قهر جمع شده است.

در نقطه‌ی مقابل، حین مرزبندی با آدم‌ها، ما متمایل به تمام احساسات مثبت همانند شفقت و همدلی نسبت به فرد بدخواه هستیم.

اما به چه صورت؟ در قهر و مرزبندی یک شباهت و اشتراک نیز وجود دارد و آن فاصله‌گیری از فردی است که ما را آزرده‌خاطر کرده است و او کسی است که حاضر به تغییر رفتار خود نیست.

وقتی طرف ما گوشش بدهکار نیست و رفتارآسیب‌زننده خود را مدوام تکرار می‌کند. یکی از بهترین راه‌ها فاصله‌گیری است. البته باز هم تکرار می‌کنم که قهر پاسخ ما از سر استیصال است. اما مرزبندی چنین نیست. 

قهر یعنی قطع رابطه با طرف اما مرزبندی در شدیدترین حالت خود منجر به قطع ارتباط می‌گردد.

قهر فقط دو حالت دارد: همان قطع رابطه و یا آشتی.

اما مرزبندی درجات و سلسله مراتب بلند و بالایی دارد.

مرزبندی می‌تواند طیفی از کوتاه‌سازی گفتگوی‌های ساده روزمره تا شدیدترین حالت که قطع رابطه دائم است؛ در نوسان باشد؛ و این یعنی اینکه مرزبندی از موضع قدرت اعمال ما می‌شود و هیچگاه از فرط استیصال نیست و هر لحظه با تغییر پاسخ طرف آزارگر قابل تجدیدنظر و تنظیم مجدد است.

قهر رفتاری کودکانه است ولی مرزبندی یک رفتار بالغانه است.

از این پس ما می‌توانیم به کمک آشنایی با رفتار سالم و هوشمندانه مرزبندی، در مسیر رشد و توسعه فردی خود، مرزهای خود را  در روابط قدیمی با کسانی که همسویی ندارد و یا قصد سنگ‌اندازی در مسیر ما دارند؛ به خوبی مشخص کنیم.

ما به کمک رفتار مرزبندی و فاصله‌گیری عاقلانه، در درجه اول به خودمان کمک می‌کنیم تا از احساس خشم یا نفرت درونی نسبت به افراد دوری کنیم و حتی برعکس در هر صورت، احساس شفقت، مهر و همدلی خود را نسبت به کسانی که ما را می‌رنجانند؛ حفظ کنیم. 

در درجه دوم با قهر نکردن و جایگزینی آن با مرزبندی، از آسیب به عزت‌نفس طرفین نیز جلوگیری می‌شود و در بهترین حالت، قادر خواهیم علاوه بر پایداری در مسیر تغییر خود، دیگران را بدون نیاز به درگیر‌شدن با احساسات منفی، نسبت به تغییرات مثبت فردی، تشویق نیز کنیم.

با تنظیم تدریجی درجات مرزبندی در مقابل دگرگونی پاسخ‌های رفتاری نزدیکان یا خویشان، هم به خودمان احترام می‌گذاریم و هم به اشخاص بدخواه، بداندیش و کم‌لطفی که در دامنه‌ی روابط‌مان حضور دارند؛ احترامی دوچندان قائل می‌شویم و هم اینکه دروازه تحول و اصلاح را هرگز برای اطرافیانمان بسته و قفل، نگاه نمی‌داریم.