جان بالبی می‌فرمایند: سه شکل ناایمن سیستم دلبستگی و فقط یک شکل ایمن در روان انسان‌ها وجود دارد. انسان‌ها و مدل دلبستگی آنها را جان بالبی در چهار گروه قرار می‌دهد. به تدریج که با این سیستم آشنا می‌شویم می‌توانید سیستم خودتان و بعد اطرافیان، دوستان و همه انسان‌ها را با این چهار‌گروه تقسیم بندی‌ کنید.
در ابتدا مقدمه جان بالبی از شکل گیری مدل دلبستگی بوسیله مراقبان اصلی که اکثرا مادر است و رابطه مادر و کودک سخن می‌گوید.
دو نیاز اصلی کودک شامل تغذیه و بعد راحتی تماس( یا همان تعامل اجتماعی عاطفی،فیزیکی) در آزمایش میمون‌های هارلو می‌گوید. با این آزمایش باور قدیمی را مبنی بر مهم بودن تغذیه بر عشق و تعامل اجتماعی را زیر سوال می‌برد. در این آزمایش میمون‌ها نرمی و لطافت مادر پارچه ‌ای که نمی‌دهد را بر مادری از جنس سیم که ۲۴ ساعت شیر تازه درا ختیارشان قرار می‌دهد، ترجیح می‌دهند و مادری که راحتی تماس بیشتری دارد ولو با تحمل گرسنگی را انتخاب می‌کنند.
راحتی تماس و پارچه‌های نرم که یادآور بافت سینه مادر است با ایجاد إحساس امنیت در کودک همبستگی دارد.
مدل‌های دلبستگی اثبات جنبه حیاتی و ضروری عشق و نیاز به عشق در زندگی سالم انسان‌ها است.
در طی رشد کودک بازی و گفتگوی همراه با تبادل احساسات و هیجانات و عاطفه اشتراکی از عوامل رشد سالم‌تر مغز و اندام‌های عصبی می‌شود.
تعامل ضعیف از نظر کیفیت و کمیت و سرد و خشک بودن مراقب یا والد اصلی کودک با إحساس طردشدگی، عدم اعتماد به دیگران، ضعف عواطف، إحساس بی ارزشی و کاهش عزت نفس و خطر پرخاشگری به صورت دقیق در آزمایش‌های جان‌بالبی مرور می‌شود.
بخش بزرگی از إحساس امنیت و ایمنی در بزرگسالی با مجاورت فیزیکی،آغوش،لبختد،گریه و تبادلات احساسی آگاهانه و میزان دسترس و اعتماد کودک به مراقب اصلی خود و توجه او تعیین می‌شود. عدم پاسخ والد یا مراقب به گریه یا درخواست توجه با خشم و افسردگی و إحساس ناامیدی در بزرگسالی افراد رابطه واضحی دارد.

در نظریه جان بالی مظهر دلبستگی یا اتچمنت فیگور (attachment figure) از پدر و مادر یا مراقب اصلی در دوران کودکی آغاز می‌شود و در ادامه رشد و بلوغ قابل تعمیم به دوست و رفیق صمیمی، معلم یا استاد و یا معشوق و همسر نیز هست. بر أساس چهار مدل می‌توان رفتار انسان‌های اطرافمان را تفسیر و حتی تا حدود زیادی پیش‌بینی کنیم.
حضور فیزیکی صرف والد یا مراقب و عدم پاسخ توجهی و عاطفی او با عدم حضور فیزیکی والد یا مراقب یکسان در نظر گرفته می‌شود.
رفتار proximity seeking :
استرس و تهدید محیط همراه با واکنش های ناکافی والد یا مراقب، باعث رفتار مجاورت جویی افراطی و چسبیدن کودک به والد می‌شود. حتما کودکانی را به یاد دارید که روز اول اول مهر جدا کردن آنها از والدین کار حضرت فیل بود. این کودکان دارای والدینی با رفتار پاسخ متناقض هستند بدین معنی که والد یا مراقب اصلی در بعضی موارد به کودک پاسخ داده و در بعضی موارد او را طرد کرده و همین قضیه حس عدم اعتماد را در کودک برانگیخته و کودک با مجاورت و چسبیدن فیزیکی به اتچمنت فیگور خود می‌خواهد رفتار متناقض والد خود را جبران کند.
ایمنی در دلبستگی مساوی با واکنش سازگارانه‌تر کودک با محیط در طی عمر ‌می‌شود. باعث می‌شود تا کودک بیشتر محیط را اکتشاف کند و در نهایت به یک گشودگی شناختی که به معنای استقبال راحت‌تر از اطلاعات جدید و مدرن است برسد . شادی،پایداری احساسی و حس رضایت در این کودکان با رفتار سالم مراقب و والد در بزرگسالی بیشتر از سایرین خواهد بود و البته همه این نقصان‌ها با کار بر روی خود و خودآگاه کردن این فرآیندهای ناخودآگاه در مراحل بزرگسالی میسر است.