پیش از اینکه با ایده‌ شکرگزاری مدرن آشنا شوم، یادم می‌آید اوایل که وقتی این کلمه در سخنرانی‌ها یا فضای وب به گوشم می‌خورد، ناخودآگاه به سمت خاطرات کودکی و نوجوانی و حرف کوچه و بازاری‌ها می‌رفتم. آنها که درباره شکر نعمت و کفر نعمت سخن می‌گفتند و به نظرم یک ایده پوسیده قدیمی می‌آمد.
اما بعد از اینکه دیدم به صورت جدی و علمی در حال مطرح شدن است. درباره کلمه Gratitude جستجو‌هایی کاغذی و وبی را آغاز کردم و در خلال این جستجو‌ها و خواندن‌ها و دیدن سخنرانی‌ها و ویدئوهایی راجب به این موضع به این مسئله واقف شدم که با یک مفهوم کاملا آکادمیک و چارچوب‌دار علمی طرف هستم و نه آن شکر نعمت و کفر نعمت قدیمی‌ها.
مفاهیم در طول گذر‌زمان هم تغییر شکل می‌دهند و هم بخشی از مفهوم آنها ،پیراسته، افزون‌تر و یا کامل‌تر می‌شود. این شکرگزاری قدیمی در آداب و سنت‌ها هم چنین مسیری را طی کرده است. از یک ایده کهن و ساده‌ی دست بلند کردن بر آسمان، تبدیل به یک موضع جدی تحقیقاتی در رشته دانشگاهی روانشناسی شده است.

عده زیادی را می‌شناسم که شکرگزاری را جدی نمی‌گیرند و بر حسب عادت روزمرگی، از دست زمین و زمان ناله می‌کنند و حتی کسانی که اهل شکرگزاری هستند را مورد تمسخر قرار می‌دهند.

خیلی دیده و شنیده‌ام که مشکلات جامعه را بر گردن کسانی می‌اندازند که شکر‌گزار هستند. این افراد خواهان آن هستند تا آدم‌ها همه، بیست و چهار ساعته مثل خودشان، در حالت غرغر و نق‌نق باشند و این عدم‌شکرگزاری خودشان را نوعی روشنفکری و آگاهی هم می‌نامند. این دسته کثیر‌التعداد، گاها شکرگزاران را آدم‌های ابله و نادان هم خطاب می‌کنند و می گویند: ” اگر جامعه پیشرفت نمی‌کند بخاطر این است که این جماعت، شکرگزار هستند و از آنها سواستفاده می‌شود و خود نمی‌فهمند.”

این عقیده و طرز فکر، چه بخواهیم چه نخواهیم، در قسمت زیادی از جامعه جریان‌ دارد. اما اگر روی تکنیک شکر‌گزاری مدرن تمرکز کنیم می‌فهمیم که یک اصل علمی در پس این کلمه ظاهرا کهن با مفهومی نو، پنهان شده است.

اصل علمی این‌است که ذهن و مغز چند‌هزار ساله انسان، بخاطر خطرات و مشکلات چند‌هزار‌ساله خود و تهدید‌های غافل‌گیر‌کننده طبیعت اطرافش- که تا دو هزار سال پیش به سختی کنترل‌اش می‌کرد- آمده و طوری تکامل یافته‌ است که ذهن‌های خطا بین و منفی بین  در حافظه مغزی، دچار تکامل و بقای بیشتری گشته است. 

حال پروفسور کارولین لیف دانشمند نامدار جهانی در رشته نوروساینس و علوم عصب‌شناختی، به این پدیده در آزمایشی اشاره می‌کند که بر روی تعدادی داوطلب آزمایش شده است. از این افراد در محیط آزمایشگاهی خواسته شده تا بر اساس اصول شکرگزاری یک نامه خطاب به خود بنویسند و در این نامه تا ۷۰ مورد در زندگی روزمره‌شان شکرگزاری و سپاس‌گزاری کنند. از ساده‌ترین چیز‌ها هم شروع می‌شود از لذت خنکی باد کولر بر روی پوست یا وجود تکه‌های یخ در یخچال منزل و نرمی پتوی ابریشمی که شب‌ها در آن می‌خوابند تا موارد بزرگتر و کلان‌تر در زندگی. این لیست شکرگزاری را در نامه‌ای خطاب به خود می‌نویسند و در فواصل منظم توسط مشاوران پروفسور کارولین لیف تحت بررسی قرار می‌گیرند.

میزان رضایت، شادمانی و احساسات مثبت در ذهن این افراد با شاخص‌های مشخصی اندازه‌گیری می‌شود و با تکرار آزمایش و گروه‌های کنترل مشاهده می‌شود که افرادی که یک بار نامه سپاس‌گزاری خطاب به خودشان را می‌نویسند تا حداقل ۳ ماه پس از این کار درصد احساسات و افکار مثبت در مغز این افراد افزایش قابل توجهی می‌یابد.

پروفسور کارولین لیف معتقد است که این نامه سپاس‌گزاری به خود اگر هر روز یا هر هفته تکرار شود می‌تواند به عنوان دارویی برای احساس حسادت در افراد به کار رود. هر چه قدر نگرش ما به اطرافمان منفی‌تر و تاریک‌تر باشد مسلما احساس می‌کنیم که دیگران از ما حالشان بهتر است و این نکته در موارد شدید به احساس حسادت و شخصیت‌های پارانوئید و کینه‌توزی هم منجر می‌شود.

در کل دانشمندان حوزه علوم عصبی و روانشناسی بدین نتیجه رسیده‌اند که می‌بایست به شکرگزاری منظم در زندگی به عنوان یک ضرورت نگریست و بهترین شکرگزاری‌ها در حالت نوشتن موارد عینی اثرگذار هستند. این که سپاسگزارم که روز خوب و عالی داشتم به هیچ‌وجه درست و صحیح نیست. باید دقیقا اشاره کنید مثلا به اینکه برای احساس نسیم ملایمی که صبح و عصر بر پوست خود احساس کردم یا درخت زیبایی که در مسیر کارم توجهم را جلب کرد یا صدای فلان موسیقی که در کافه شنیدم یا برای واریز فلان مبلغ در آن روز احساس خوب شکرگزاری دارم. هر چه موارد کوچک‌تر و مشخص تر باشد اثر این تکنیک بر ذهن بیشتر است و اینکه در ابتدا می‌توان روزانه یا هفتگی شروع کرد و در پایان هر فصل یک بار این نامه ۷۰ موردی را به خودمان بنویسیم و از این احساسات مثبت در زندگی برای پیشرفت و رشد شخصی و جمعی یاری بگیریم.

یک ایده دیگر هم” جعبه شکر‌گزاری” یا gratitude box  است که از یک شیشه ساده مربا هم می‌توان استفاده کرد و درون آن کاغذهای رنگی و یک خودکار قرار داد. برای مثال:  هر شب قبل از خواب یا هر روز بر روی میز صبحانه برای یادآوری نکات مثبت زندگی، آنها را با ذکر تاریخ می‌نویسند و درون شیشه می‌اندازند و آخر هر هفته یا ماه به عنوان یک تفریح لذت‌بخش، آنها را باز می‌کنند و با صدای بلند می‌خوانند.