یادداشتی بر فیلم جاویدان اجارهنشینها
فیلم اجاره نشینها درباره ساکنین یک ساختمان چند طبقه در حومه است. جایی که عباسآقا و پسرش، آقای قندی، آقای توسلی و همسرش، و آقایی خواننده و هنرمند به اتفاق در این ساختمان استیجاری میخواهند زندگی کنند اما این ساختمان امان آنها را میبرد.
چپ میروند و راست میروند نمیتوانند به آرامش برسند و ناخودآگاه این سوال را در ذهن بیننده فیلم تشکیل می دهد که گره کار این چند خانواده کجاست؟ چرا اینها سر و سامان نمیگیرند؟ چرا با اینکه صاحب مکانی اختصاصی برای زندگی هستند اما رنگ و بوی آن رفاه و راحتی را نمی بینند؟ چرا هر روز یک مانع دارند و چرا با اینکه از اول تا آخر فیلم یکسره جان میکنند همه ایدههایشان روی سرشان خراب میشود؟ ناسلامتی آدمهای کمی هم نیستند آقای توسلی حقوقدان و وکیل دادگستری است اما نمیتواند حق خود را از زندگی بگیرد.
پسر عباس آقا تحصیلکرده مهندسی ساختمان است اما در کار ساختمانی که در آن زندگی میکند عاجز مانده است. عباس آقا با داشتن پدری پهلوان و جوانمرد پرخاشگری میکند و رفتار شرافتمندانهای ندارد.
در این فیلم یک شخصیت را دوست داشتم و آن آقا صالح بود با آن ظاهر مسیحوارش پیامبرانه پیشگویی میکرد و مرا یاد جمله نسیم طالب انداخت که در آخر فیلم به ذهنم متبادر شد که جایی فرموده: سیستمها از طریق حذف کردن یاد میگیرند و جایی دیگر هم در قالب گزینگویه ای اشاره کرده: وقتی مشکلی در تمام یک سیستم وجود دارد راه حلی بجز فروپاشی آن سیستم وجود ندارد.
شخصیت مش مهتی(مشهدی مهدی) را هم خیلی دوست داشتم که برایم تداعیگر کارگر در یک جامعه بود.
فیلم هزار و یک تمثیل بود اما برای من مهمترینش همان اشاره به نام تصادف قطار در شهر دوسلدورف آلمان بود. برای من دوسلدورف یادآور خانواده بخرهای آلمانی است که بنیانگذار مکتبی هنری هستند و از نظر سیاسی، اجتماعی با مکتب فرانکفورت گره خورده است. همهی سواستفادهها در بخش مسکن و بازار سرمایه را در درگیری دو نفر دلال به ظاهر محترم اما کثیف و بیوجدان به صورت یک درگیری وحشیانه چاقو کشی در فیلم دیدم و لذت بردم.
پرخاشگری و تجاوز به قصد جان همدیگر بخاطر مالکیت چند متر زمین در ذهن من، یادآوری ریشهی همه جنگها در کل تاریخ بشر بود.
اما یک نکته خوب دیگر هم ذهنم را به خود مشغول داشت و آن اینکه مالک نبودن و اینکه انسان نسبت به طبیعت و دنیا،مالک نباشد و آن عصارهی ناب اندیشهی سوسیالیسم، چه صدمهای به انسان میتواند برساند؟ درون این فکر، یک آسیب دیدم و آن هم بیتوجهی انسان به اطرافش است. در فیلم اجارهنشینها، خانهی عباسآقا خیلی شیک و مرتب بود چون امید بیشتری به مالکیت داشت و با صاحبخانه و زمین رابطه نزدیکتری داشت. بقیه ساکنین ساختمان بی خیال بودند و خانه ها را به امان خدا رها کرده بودند.
پرسش نهایی برای من این است: علت خرابی آن ساختمان و راه آبادی و سعادت مجدد آن و ساکنانش چه بود؟
تا مدتها بعد از دیدن فیلم ایدهای برای نشخوار ذهنی مثبت به تماشاگر میدهد و به داریوش مهرجویی و روح مرحوم غلامحسین ساعدی درود میفرستم که گویی خودشان مانند آقاصالح فیلم در دهه پنجاه و شصت شمسی، اتفاقات آینده سرزمینها و جامعههای فرسوده و ناسالمی که تغییر نمیکنند را پیشگویی میکنند.
حالا چرا نام غلامحسین ساعدی را میبرم؟ چون بنا به گفته جواد مجابی، جالب است که ظاهراً پیرنگ و کلیات قصه اجارهنشینها ازآن دکتر ساعدی بوده است و مهرجویی درجاتی از اقتباس را بر روی متن منتشر نشده ساعدی، انجام داده است و در نهایت داستان خود را نوشته است و منکر برداشت آزاد و اقتباس نیز هست. اما ما نام دکتر ساعدی را نیز گرامی میداریم و هنر اختصاصی مهرجویی نیز جایگاه ویژه خود را برای ما دارد. مهترین کار داریوش مهرجویی، تولید یک اثر سینمایی جاویدان در تاریخ سینمای هنری ایران است که سی سال بعد از تولید مرا به نوشتن و تحلیل فکری ترغیب و تشویق کرده است.
فیلم برای من بیشتر به مثابه کلکسیونی باشکوه از سوالهای بیشمار جلوه میکند. همه آن آدمهای فرهیخته خانهخراب را عمیقاً دوست دارم و دلم میخواهد چون کتابی چند باردیگر این زوال آنها را دوباره ببینم و سوالهایم را مرور کنم و به پاسخهای جدید این مسئله بارها و بارها دوباره فکر کنم.
همانطور که ناباکوف میفرماید: خواندن یعنی دوباره خواندن، باید گفت فیلم دیدن هم یعنی دوباره دیدن.
تراژدی اجارهنشینها در حافظه سینما ماندگار است. پیرنگ سقوطی آدم و حوایی نیست. سقوطی از یک وضعیت متوسط، معمولی و لرزان به یک فلاکت بسیارعمیق است. ساختمان میرود اما انسانهای قصهی اجارهنشینها، برای رستاخیز پس از پایان داستان با همه مصیبها، ناامید نمیشوند و هرگز از پای نمینشینند چون خود صاحب نیرو و قدرت و دانایی هستند.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
سلام. تحلیل شما رو از داستان خوندم و چون این فیلم را دیده بودم برایم ملموستر بود. خوب نوشتید و از نقل قولها خوب استفاده کردید. مخصوصا جملهی ناباکوف. نویسا و موفق بمانید