آقای بیل‌گیتس در  قالب جمله کوتاهی به عنوان توصیه برای حداکثر خودشکوفایی به شاگردان و پیروان خود خیلی ساده گفته است:

“رئیس خود باشید”

هر چه باشد، گوینده این جمله به ظاهر ساده، آنقدر بزرگ و تاثیرگذار است که نمی‌توان به راحتی از کنار این جمله عبور کرد. اما ببینیم با تامل و تعمق بیشتر روی مفاهیم و کلمات، چه چیزهایی می‌توان از دل این جمله استخراج کرد؟

هر‌جا درباره مدیریت زمان کتاب یا مقاله‌ای بخوانید، بی‌گمان به موضوع فهرست‌نویسی و تهیه لیستی از کارهای روزانه یا بولت‌ژورنال اشاره‌ای شده است. انواع و اقسام مختلفی از شیوه‌های فهرست‌نویسی مد شده است. ده‌ها سایت و اپلیکیشن‌هایی مانند wunderlist نیز برای این منظور ساخته شده است. ده‌ها کتاب اهمیت این‌موضوع با این مضمون در  قفسه کتابفروشی‌ها به چشم شما می‌خورد و صد‌ها صفحه تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی درباره موضوع فهرست‌نویسی روزانه برای آموزش شما محتوا تولید می‌کنند.

اما در این یادداشت قصد داشتم به فراخور اهمیت این موضوع از زاویه‌ای متفاوت به این فهرست‌نویسی نگاه کنم. ما هروقت با موضوعی جدید روبرو می‌شویم نسبت به آن حالت دفاعی داریم. 

افراد زیادی را دیده‌ام که حتی فهرست‌نویسی را به تمسخر می‌گیرند و فهرست نویسی روزانه را کاری مخصوص آدم های بی هوش و حواس در نظر می‌گیرند و با خنده می‌گویند حتما فراموش کار است که کارهایش را روی کاغذ می نویسد و یا می گویند روش فهرست بولت‌ژورنال برای آدم‌های شلوغ و حواس‌پرت است.

در پاسخ، ذهنی که آماده نباشد ممکن است فریب بخورد و از اهمیت موضوع غافل بماند.

فهرست نویسی نوعی بازی روانشناسی مغزی است. اصلا هم ربطی به افرادی با کارهای زیاد یا کم ندارد. هیچ ارتباطی با موضوع فراموشی یا اهمال کاری هم ندارد. 

فهرست‌نویسی روزانه نوعی بازی هوشیارانه با مغز برای تربیت ذهن است. 

برای اینکه این موضوع برایتان روشن‌تر شود، سعی کردم تا مثالی برای شما بیاورم تا با این مثال بتوانم ضرورت و اهمیت فهرست‌نویسی را در بهره‌وری و آرام نگه‌داشتن ضمیر روانشناسی ناخودآگاه، برایتان بهتر تشریح و تبیین کنم.

در این مثال دو نفر آدم فرضی مختلف را در ذهن خود تضور کنید. یکی کارگر ساده یک شرکت و دیگری کارفرما و مدیرکل  یک شرکت بزرگ.

به نظر شما کدام یک انٰرژی ذهنی بیشتری مصرف می‌کند؟ کارگر یا مدیر کارفرما؟

به نظر شما ذهن کدام یک خلوت‌تر و آرام‌تر است؟ کارگر یا کارفرما؟

به نظر شما کدام یک فرسودگی ذهنی و استرس بیشتری در روز کاری خود تجربه می کند؟

مسلما از لحاظ کارکرد ذهن و مسئولیت‌های بزرگ کاری و تعداد افراد زیر نظر مدیریت، گرچه مدیر روی میز خود لم داده است اما چالش‌های ذهنی با کیفیت بسیار بزرگتر و تعداد بسیار بیشتری نسبت به کارگر ساده آن مجموعه خواهد داشت. 

برای درک بهتر این مثال، اگر کارمند هستید و یا دانشجو یا هر کسی که کار ذهنی می‌کند، یک ساعت یا روز خود را در جایگاه نظافت‌چی اداره خود تصور کنید که از ساعت ۸ صبح تمیز می‌کند و چای سرو می کند. اگر جای او بودید عصر از لحاظ ذهنی بازتر نبودید؟ 

و بالعکس اگر شغل خدماتی نظافتی دارید، یک روز خود را در جایگاه مدیر شرکت‌تان که از صبح تا شب با ده‌ها مشتری و ارباب رجوع سر و کله می‌زند و  کارهای تامین هزینه‌ها و پرداخت حقوق کارمندان و شرکت در جلسات متعدد را انجام می‌دهد. شب که به خانه می‌روید او ذهن آزادتری برای انجام یک کار خلاقانه دارد یا شما؟

اصلا درباره محیط و وسائل گران‌قیمت و درآمد مالی مقایسه نکنید. فقط یک لحظه فکر کنید در عصر همان روز، می‌خواهید یک کتاب جدید بخوانید و یا سفر کوتاهی بروید به جای جدیدی بروید. کدام ذهن آزاد‌تر و باز‌تر است و پذیرش بهتری دارد؟

از این مثال و گسترش آن،می‌خواستم برای تشبیه و مقایسه دو آدمی استفاده کنم که یکی فهرست کارهای روزانه می‌نویسد یا از اپلیکیشن wunderlist استفاده می کند و دیگری نمی‌نویسد و کارها در ذهنش ذخیره می‌کند…

آدمی که صبح هر روز با نوشتن فهرست روزانه کارهای خود را آغاز می‌کند، همانند همان نظافت‌چی شرکت می‌شود. گویی کسی به او لیستی داده و از او می خواهد تا شب این سه کار یا بیست کار را انجام دهد و تا این‌ها را انجام ندهد حق پرداختن به کار دیگری را ندارد. گویی از صبح تا شب به استخدام یک کارفرما در آمده است حتی اگر ایلان ماسک یا جف بزوس باشد!

فردی که بدون فهرست کارمی‌کند را تصور کنید. او تلاش می‌کند تا خود را از فهرست‌نویسی فارغ بداند و در این راه، از صبح تا شب ذهنش درگیر انجام کار بعدی است. چون بعد از اتمام هر کار باید مجدد از طریق ذهنی تصمیم بگیرد که کار بعدی چیست؟ شاید بگویید چنین چیزی اصلا احساس نمی‌شود و من میگویم بله کاملا درست است. در خودآگاه شما هیچ فشاری را احساس نمی‌کنید. صبح ۳ کار مهم را در نظر می‌گیرید، انجام می‌دهید، نهار می خورید کمی استراحت و بعد عصر هم چند کار و شب هم چند کار استراحت. مشکل جایی است که برخی دوستان خود را دیده‌ام که به آن دچار هستند. دوستم می‌گفت من هر روز مثل خر کار می‌کنم، مشکل مالی هم ندارم، اما نمی‌دانم چرا شب وقتی می خواهم استراحت کنم چندین ساعت طول می‌کشد تا به خواب روم. نمی دانم مشکل کجاست؟

در جواب این دوست باید همین مطالب بالا را برای او تکرار کرد. اگر فشاری در انتهای روز احساس می کنی ولی آنطور که باید احساس پیروزی نمی کنی، تو حالت همان مدیر‌کل خسته را داری. جسم تو کار کرده است و ذهنت به صورت ناخودآگاه تصمیم گیری‌های زیادی کرده است و دچار گرفتگی عضلات ذهنی شده است. ذهن ناخود‌آگاه مقصر چنین حالتی است و راه علاج ساده آن هم، یادگیری فهرست‌نویسی روزانه است. این بهترین توصیه‌ای که من به افرادی که می‌گویند در روز انرژی کافی برایم باقی نمی‌ماند، می‌کنم. اگر انجام نداده‌اید، فهرست‌نویسی  یا بولت‌ژورنال و یا اپلیکیشن wunderlist را همین امروز آموزش ببینید و شروع کنید و حداقل سه ماه بعد اثر مثبت آن را با روز‌های فعلی مقایسه کنید.