دوستمان زنگ میزند و آدرس خانهاش را به ما میدهد و دل ما هم لهله میزند زودزود خانهاش را در محلهشان پیدا کنیم و کنار او کیک شکلاتی و قهوه بخوریم و گپ بزنیم. اما وقتی داخل خیابانها چپ و راست میرویم متوجه میشویم مسیر را اشتباه رفتهایم و به آن دوستمان زنگ میزنیم و میگوییم من مسیر اینجا را آشنا نیستم لطفا لوکیشنات را بفرست!
با قرار دادن گوشی روی داشبورد خودرو و لمس یک انگشت و راهنمای صوتی برنامه مسیریابی میرویم تا اینکه موبایل اعلام میکند: شما به مقصد رسیدید و لبخند رضایت بر لبانمان جاری میشود.
تازه بعد از تمام شدن میهمانی باز با همان موبایل مسیر برگشت تا خانه را برمیگردیم و فرمان اتومبیل را با دستور راهنمای صوتی چپ و راست میکنیم و ته دلمان میگوییم: قدیمها مردم چه خون دلی میخورند برای پیدا کردن یک آدرس ساده و خدا را شکر میکنیم که با وجود جیپیاس موبایلها، چقدر زندگیمان راحت شده است. اینطور نیست؟
ما همیشه از این موضوع غافل هستیم که مغز ما خودش یک جیپیاس سرخود دارد. بله شاید تعجب کنید. از نظر علوم نوروساینس، مسیر یابی یک چالش کاملا شناختی، توجهی است.
اما چطور؟ برگردیم به همان زمانی که جیپی اس موبایل نبود. ما و اغلب راننده تاکسیها یک مسیر را پرسان پرسان میرفتیم و خیابان به خیابان را با توجه به قدرت تمرکز و توجه خود متر می کردیم و علامتهایی را در ذهن به خاطر می سپردیم و در بازگشت و چندین رفت و آمد، دیگر بدون زحمت آن مسیر را در حافظه بلند مدت خودمان نگهداری و در زمان نیاز بازیابی می کردیم.
حتما میپرسید، تفاوت جیپیاس مغز ما و موبایل چیست؟ جیپی اس موبایل با ماهواره و اینترنت کار میکند اما جیپیاس درون مغز ما با حس بینایی، توجه دیداری وحافظه کوتاه مدت و بلند مدت کار می کند و وجه مشابهت هر دو مسیریابی است.
حالا که واقف شدیم، مسیر یابی کاملا با حافظه و یادگیری در ارتباط است، باید به خاطر داشته باشیم مغز ما خیلی پویاتر و فعالتر و هوشمندتر از دستگاههای دیجیتال است. مغز با خاصیتی به نام نوروپلاستیسیتی به صورت مداوم رفتار و اعمال ما را تحتنظر دارد و در این فرآیند بر اساس نیاز وتقاضای ما سلولهای مغز را روشن و خاموش میکند.
باید دانست مغز ما برای مسیریابی اصطلاحا سیمکشی و اتصالاتی سلولی دارد که در زمان نیاز با توجه به شناخت فضایی و دیداری، مسیرها را در بخشی از حافظه ذخیره میکند.
بیگمان وقتی ما به صورت مداوم برای مسیریابی از ذهن خود استفاده نمی کنیم و مرتب به ابزار جیپیاس موبایلهایمان متوسل میشویم. مغز بعد از چندین بار تکرار شروع می کند بخشهایی از مغز ما که مربوط به مسیریابی است، خاموش می کند. استدلال مغز در این باره هم اینست که این فرد نیازی به مسیریابی ندارد و چرا من باید این همه سلول را روشن نگهداری کنم و انرژی مصرف کنم؟ بهتر است خاموش شوند.
ما هیچوقت به صورت آگاهانه متوجه این قضیه و تغییرات مغز خود نمیشویم تا زمانی که به کهنسالی برسیم و در آنجا بیماریهایی مانند زوال عقل و آلزایمر در کمین ما منتظر هستند و خدایی ناکرده زمانی که مبتلا میشویم دیگر دیر است و کار از کار گذشته است.
اکنون که با این خطر آشنا شدیم حتما از خودتان میپرسید چه کار باید کرد؟
یعنی ما باید بدون جیپیاس ساعتها وقت خود را تلف کنیم تا مغزمان دچار رخوت نشود؟
خوب بالاخره در دنیای پرشتاب امروزی، شاید عاقلانه نباشد که مانند قدیمیها پرسان پرسان جایی را پیدا کنیم و ساعت ها وقتمان را تلف کنیم.
اما من پیشنهادی دارم. میتوانید در روزهایی که وقت بیشتری داریم یا روزهای تعطیل، به جاهای ناشناخته بروید و سعی کنید، بدون جی پی اس و با کمک جی پی اس مغز خود مسیرتان را پیدا کنید. این مانند همان کوه نوردی جمعههاست.
یا در محلههای ناآشنا یا پارک و جنگلی ناشناخته بیهدف قدم بزنید و سعی کنید راه برگشت را بدون کمک موبایل پیدا کنید.
وقتی چنین تمرینی را حداقل یک بار در هفته انجام میدهیم مغز ما متوجه میشود و بدین ترتیب این کار یک نوع تمرین و ورزش برای پرورش قوای مسیریابی و حافظه ما محسوب می شود تا همانند عضلات بدن در کهنسالی دچار فرسایش کمتری شود و بدین ترتیب ما از جواننگهداشتن مغز خود اطمینان خاطر بیشتری پیدا می کنیم.
ثبت ديدگاه