هنوز هم عده زیادی را میبینم که شکرگزاری را کاری کلیشهای و پیشپاافتاده تصور میکنند.
آدمهایی هستند که بر کارشان متمرکز هستند و در زندگی به پیش میروند.
ما هم خردهای بر آنان که عادت شکرگزاری را تمسخر میکنند نداریم و اصولاً نباید هرگز ایدهای را بر فردی تحمیل کنیم اما به نظرم باید توانایی دفاع از عقاید و نظرات خودمان را به بهترین وجه داشته باشیم و همیشه آماده باشیم.
یک مثال خیلی ساده که خودم همیشه برای کسانی که دنبال علت و چرایی شکرگزاری هستند، عنوان می کنم را برایتان در این یادداشت نقل میکنم.
بهترین مثال این است:
اگر اهل رانندگی هستید خیلی مثال من را خوب درک خواهید کرد. خیلی وقتها شده که یک راننده بدقلق و بیادب و مراعات در مسیر رفت و برگشت شما به منزل سر راهتان قرار گرفته است. کسی که لاییهای هیجانی میکشد. سرعت غیرمجازی میرود. جلوی شما بدون راهنما میپیچد یا حتی شیشه را پایین میدهد و دادی یا بوقی میکشد و میرود. حتما اگر اهل رانندگی هستید خیلی خوب این موارد را به ذهن دارید.
اما یک سوال از شما دارم. همان روزی که شما مسیر رفت و برگشت را رانندگی کردید و آن راننده به شما بیاحترامی کرد. چند نفر راننده دیگر هم در خیابان محترمانه رانندگی میکردند و قوانین را محترم میشمردند و حتی به شما لطف کردند و راه دادند؟ مسلما در یک روز شلوغ در یک مسیر چند ده کیلومتری هزاران راننده محترم و مودب و مهربان دیگر هم در اطراف شما توی همان جاده بودهاند اما شما هیچکدام از رفتارهای محترمانه آنان را به یاد ندارید. فقط آن بیشعوری که بیهوا انداخت جلویتان و به شما بیاحترامی کرد را به یاد دارید.
باز هم از هرکسی که عادت شکرگزاری شما را به چالش کشید، با روش و مثال من همین سوال را از او بپرسید.
جواب روشن است. ذهن و مغز ما طوری برنامهریزی شده که آن وانت قراضه با راننده و الفاظ رکیک را به خاطر بسپرد برای حفظ و بقای خویش از خطر. مغز من اگر به صورت ارادی آن را مجبور نکنم تا از آن چند هزار راننده محترم و مهربان و مودب دیگر شکرگزاری کند، هیچگاه و هرگز حتی آن احترام مردم به شما و قانون را به یاد هم نخواهد آورد.
این یک اصل اثبات شده جدید علمی است که مغز ما نمیتواند هر گونه اتفاق یا احساس منفی را نادیده بگیرد بخاطر همان عملکرد بقا در شرایط دشواری که اجداد باستانی ما و مغز ما تکامل یافته است
فلسفه شکرگزاری همین است که وقتی به سر کار میرسید چون ذهن خود را تربیت کردهاید، فراتر از ناخوداگاه خود عمل خواهید کرد و دیگر اعصابتان خورد نخواهد بود بخاطر آن یک بیاحترامی در خیابان.
پیشنهاد دیگر من برای شکرگزاری برای اینکه از روزمرگی نجات یابد نوشتن لیست هفتاد موردی در پایان هر هفته یا ماه است.
چون وقتی افراد میخواهند شکرگزاری بنویسند از بزرگترین و تابلوترین موارد شروع میکنند. شغلم، پولم، سلامتیام، همسرم، دوستم، خانه و ماشینم… ولی وقتی به موارد بیست و سی میرسند کمکم مجبور میشوند جزییتر شوند و بیشتر به اطراف خود دقت کنند.
در شغلتان چه چیزهایی در اتاقی که در آن کار میکنید برای شکرگزاری هست؟ صندلی چرخدار راحتتان، پشت گردنی نرمش، میز چوبی زیبا و …
در همسرتان چه چیزهایی برای شکرگزاری هست؟ مژههای زیبایش؟ آن خال زیر چانهاش؟ به رنگ چشمانش دقت کردهاید؟ و ….
در سلامتی تان چه مواردی مییابید؟ ده انگشت سالمتان؟ فشار خون نرمالتان؟ کبد سالمتان؟ پاهای سالمتان؟ گوشهای شنوایتان ….
و همینطور تا رسیدن به مورد هفتادم، از در و دیوار و مورچه های روی زمین هم سپاسگزاری خواهید کرد و لذت چندین برابری را تجربه خواهید کرد.
و در پایان باید دوباره تذکر دهم بخاطر اینکه نود درصد مردم اطراف ما آدمهای سپاسگزاری نیستند، نباید عمل سپاسگزاری خودمان را برای دیگران تشریح کنیم مگر یک استثنا: برای کسی که میخواهد این عادت را از شما یاد بگیرد شما مجاز به توضیح این عادت هستید چون خودش خواسته و کنجکاو شده و میخواهد از شما یاد بگیرد.
برای دیگران، خانواده، همکاران، دوستان و آشنایان، کاملا حواستان باشد که این یک عادت شخصی است که روی کاغذ و در خلوت برای خودتان و برای کمک به حال خوب خودتان نوشته میشود. هیچکس نمی تواند از بیرون دیگری را وادار به شکرگزاری کند.
نکته دیگری هم که زیاد دیدهام این است که میگویند اگر از افراد سپاسگزاری کنیم زیادی پرو میشوند!
در این مورد نظری ندارم. فقط میگویم در مرحله اول و اصلی قرار نیست حتما سپاسگذاری خود را برای دوست یا همکاران فریاد بزنید. شکرگزاری یک گفتگوی درونی است. هرگز سعی نکنید آن را جار بزنید! و بیرونی کنید.
این عادت، یک نوع کار بر خود و بیشتر درونی است. بعد از چند سال جدی گرفتن این عادت، نمودهای بیرونی مدنظرتان را هم مشاهده خواهید کرد. در ابتدای راه اصلا عجله نکنید و چراغ خاموش پیشبروید.
در آغاز راه ساختن این عادت، لطفاً و خواهشا دیگران را فراموش کنید و به فکر حال خوب و انرژی بالای خودتان باشید.
ثبت ديدگاه